آیا ایده آل گرایی در فرزندپروری امکانپذیر است؟
همه پدرها و مادرها دوست دارند که جایگاهشان بهعنوان والدین از سوی فرزندانشان تایید شود و چنین چیزی اصلا غیرعادی یا عجیب نیست، اما آیا تاکنون از خودتان پرسیدهاید که چرا بعضی فرزندان سعی میکنند جملاتی مانند «بهترین مادر دنیا» یا «بهترین پدر دنیا» را برای خوشحال کردن والدینشان به زبان بیاورند؟
پدرانه ها به نقل از سلامت؛ یا اینکه اصلا چرا خود والدین از شنیدن این جملات خوشحال میشوند؟ آیا بعضی پدرها و مادرها هیچ نقصی ندارند یا اینکه چنین جملاتی تصور نادرستی را درباره والدین ترویج میکند که اساسا واقعبینانه دستیافتنی نیست؟
فرزندپروری بینقص: ایدهای بدون پایه و اساس
هر پدر و مادری تلاش میکند که بهترین عملکرد را داشته باشد، اما چرا خیلیها بهدنبال این هستند که والدین کاملا بینقصی باشند یا چرا خیلی از فرزندان به چنین ایدهای باور دارند؟ خود این ایده از اساس اشتباه است، زیرا براساس این پیشفرض، چارچوبی بهعنوان فرزندپروری بینقص و کامل وجود دارد که میتوان از آن برای همه فرزندان استفاده کرد، درحالی که شرایط همه انسانها با یکدیگر مشابه نیست.
متخصصان بسیاری تاکنون تاکید کردهاند که با اینکه هیچ تردیدی در این امر نیست که هر والدینی باید متناسب با نیازهای صحیح و معقول فرزندش رفتار کند، ولی هیچ چارچوب مشخصی بهعنوان فرزندپروری بینقص و کامل وجود ندارد. اما اگر هیچکدام از ما نمیتوانیم والدین بینقص و کاملی باشیم، پس چه کارهایی از دستمان برمیآید؟
همگی باید درک کنیم که همه ما انسان هستیم و مرتکب اشتباهاتی میشویم که در میان اکثریت پدرها و مادرها رایج است. جنبه مهم ماجرا، تلاش ما برای یادگیری از اشتباهات خودمان و تکرار نکردن آنها است؛ یعنی همان کاری که باید به فرزندانمان بیاموزیم. اگر به این درک برسیم، دیگر سبک فرزندپروری خودمان را با دیگران مقایسه نخواهیم کرد و از مقایسه فرزندان خودمان با فرزندان دیگران نیز دست خواهیم برداشت.
هر بچهای دارای خصوصیات منحصربهفرد خودش است و هرگز نمیتوان چارچوب استاندارد مشخصی را برای برخورد با بچهها مشخص کرد. پس هر کدام از والدین باید دنبال راهکارهای متناسب با شرایط خود و فرزندشان باشند تا بتوانند زندگی خوبی داشته باشند.
والدین و ضرورت دوری از سختگیریهای غیرعادی
بعضی از بزرگسالان تصور میکنند که برای رسیدن به جایگاه والدین بینقص، باید سختگیریهای شدیدی در تربیت فرزندشان داشته باشند. اما گوش دادن به فرزندان و باز گذاشتن فضا برای اظهار وجودشان، به اندازه همه برنامههای تربیتی و انضباطی مهم است. فرزندانی که از چنین فضایی برخوردار هستند و بدون نگرانی میتوانند با والدین صحبت کنند، به مرحله خودشکوفایی (self-realisation)، خودمختاری و توانایی مدیریت زندگی میرسند.
علاوه بر این، والدین نباید درباره شرایط زندگی خودشان و فرزندشان احساس گناه کنند. جدی گرفتن این نکته مخصوصا در جهان امروز اهمیت زیای دارد، زیرا در بسیاری از خانوادهها هم پدر و هم مادر مشاغل روزانه دارند. پرداختن به امور شغلی هم نباید توسط والدین بهعنوان غفلت از فرزندان یا نادیده گرفتن آنها تلقی شود. فرزندان به همان اندازه که نیازمند حضور والدین هستند، به تجربیات فردی و مستقل هم نیاز دارند تا بتوانند روندهای تکامل زبانی و احساسی را بهدرستی پشت سر بگذارند.
صرفنظر از همه کمبودها یا شرایط خاص هر فرد، والدین باید بهجای پیگیری ایده نادرست بینقصی، ایده تاثیرگذاری مثبت در زندگی فرزند را جدی بگیرند. تاثیرگذاری مثبت در زندگی فرزند نیز سه اصل مهم دارد:
- وقتگذرانی باکیفیت و مطلوب با فرزند
- کمک به فرزند برای داشتن دوران کودکی مطلوب
- آموختن همدلی و اهمیت بخشندگی به فرزند
ایده بینقصی، چه از سوی والدین دنبال شود و چه از سوی فرزندان، نتیجهای جز آسیبهای مختلف و بعضا جبرانناپذیر ندارد. فراموش نکنید که قرار نیست فرزندپروری به یک چالش نفسگیر و پُرزحمت تبدیل شود، بلکه هم والدین و هم فرزندان باید از جایگاه خودشان در زندگی لذت ببرند و خاطرات خوبی را در کنار یکدیگر بسازند. علاوه بر اینها، فرزندپروری از کارهای همیشه درحال تکامل است و هیچ وقت نقطه ثابتی ندارد. پس هر والدینی بهمرور زمان میتواند نقاط ضعف خودش را جبران کند و به پدر یا مادر بهتری تبدیل شود.