پدرانه ها

11 ویژگی مشترکِ پدر و مادر بچه‌های موفق – قسمت دوم

همه‌ی پدرومادرها دلشان می‌خواهد بچه‌هایشان دنبال دردسر نگردند، خوب درس بخوانند و وقتی بزرگ شدند کارهای فوق‌العاده‌ای انجام دهند. اما چطور به عنوان والدین به این آرزوی‌مان برسیم؟ اگر چه برای بزرگ کردن یک بچه‌ی موفق دستورالعمل معینی وجود ندارد اما تحقیقات روانشناسی به عوامل معدودی اشاره دارند که پیش‌بینی می‌کنند در این راه موفق می‌شوید.

پدرانه ها، در قسمت اول این مطلب 7 ویژگی مشترکِ پدر و مادر بچه‌های موفق را بیان کردیم که می توانید مطالعه بفرمایید و در ادامه 6 ویژگی دیگر را بررسی خواهیم کرد.

جای تعجب ندارد که اکثر این عوامل به پدر و مادر بستگی دارد. در ادامه به ویژگی‌هایی می‌پردازیم که پدران و مادران کودکان موفق در آن اشتراک دارند:

7. کمتر استرس دارند

بر اساس تحقیق بریجید شولت (Brigid Schulte) که در روزنامه‌ی واشنگتن‌پُست به آن اشاره شده است، ساعاتی که مادر با فرزندان خود بین سنین ۳ تا ۱۱ سالگی سپری می‌کند چندان پیش‌بینی‌کننده‌ی رفتار، بهزیستی و موفقیت‌های کودک نیست. جالب اینجاست که شیوه‌ی «مادرانگیِ فشرده» یا «مراقبت هلکوپتری» می‌تواند نتیجه‌ی معکوس داشته باشد.

کِی نُمِگوچی (Kei Nomaguchi)، جامعه‌شناس از دانشگاه بولینگ گرین استیت و از نویسندگان این مقاله به روزنامه‌ی پُست می‌گوید: «استرس مادران، به خصوص استرس ناشی از تلاش برای برقرار کردن تعادل بین انجام کار و یافتن زمانی برای گذراندن با بچه‌ها، در حقیقت ممکن است اثر منفی روی بچه‌ها داشته باشد.»

سرایت احساسات – این مسئله را پدیده‌ای روان‌شناختی توضیح می‌دهد که به موجب آن مثل گرفتن سرماخوردگی از دیگری، مردم به احساسات یکدیگر دچار می‌شوند. تحقیقات نشان می‌دهد اگر دوست شما خوشحال باشد، شادی او بر روی شما هم اثر می‌گذارد و اگر ناراحت باشد، این دلتنگی به شما هم منتقل خواهد شد. همین‌طور اگر پدر و مادری درمانده و تحلیل‌رفته باشند، حالت روانی آنها نیز می‌تواند به بچه‌ها منتقل شود.

پدر و مادر فرزند موفق

8. برای تلاش فرزندشان ارزش قائل‌اند نه برای اجتناب از شکست

اگر بدانیم بچه‌ها درباره‌ی منشأ موفقیت خود چگونه فکر می‌کنند، می‌توانیم موفقیت آنها را پیش‌بینی کنیم. کَرول دوک (Carol Dweck)، روانشناس دانشگاه استنفورد پس از چند دهه‌ توانست کشف کند که کودکان (و بزرگسالان) درباره‌ی موفقیت به دو‌ شیوه فکر می‌کنند.

مفید است بخوانید:
تاثیر خشونت والدین بر رفتار کودک

ماریا پاپووا (Maria Popova) در سایت همیشه عالی Brain Pickings این دو شیوه‌ی تفکر را به صورت زیر شرح می‌دهد:

در «نگرش ایستا» اینطور فرض می‌شود که شخصیت، هوش و خلاقیت ما مواردی از پیش تعیین‌شده و ثابت هستند که ما به هیچ روشی قادر نیستیم آنها را تغییر دهیم، در این نگرش، موفقیت راهی برای اثبات‌ هوش ذاتی فرد است. چرا که موفقیت می‌تواند برآوردی از میزان استعداد ذاتی او را در مقایسه با یک استاندارد ثابت به فرد ارائه ‌کند. در نگرش ایستا، فرد تلاش‌ شدید برای موفقیت و اجتناب از شکست به هر قیمت را به عنوان راهی برای حفظ احساس باهوش یا ماهر بودنِ خود انتخاب می‌کند.

اما در مقابل، فرد با داشتن «نگرش رشد» با چالش‌ها شکوفا می‌شود و شکست‌ها را نه به عنوان نشانه‌ای برای هوش کم، بلکه تخته‌ی پرشی می‌بیند که مشوق او برای رشد و گسترش توانایی‌های حال حاضر اوست.

در هسته‌ی این دو نگرش، تمایز اصلی این است که درباره‌ی تاثیر اراده‌‌ی خودتان بر شکل دادن به توانایی‌هایتان چه نظری دارید. این دو دیدگاه همچنین اثر قدرتمندی بر کودکان به جای می‌گذارند، اگر به کودکی گفته شود چون بچه‌ی باهوشی است در امتحان عالی عمل کرده است، این جمله نگرش «ایستا» را در او شکل خواهد داد. اما اگر به او گفته شود چون تلاش کرده موفق شده، این جمله نگرش «رشد» را در او شکل می‌دهد.

9. از موقعیت اجتماعی-اقتصادی بالاتری برخوردارند

متاسفانه یک پنجم کودکان آمریکایی با فقر بزرگ می‌شوند، که این فقر قابلیت‌های بالقوه‌ی آنها را به طور جدی محدود می‌کند. بر اساس گفته‌های شان ریردِن (Sean Reardon)، محقق دانشگاه استنفورد، «تفاوت بین موفقیت‌های کودکان در خانواده‌های با درآمد بالا و پایین، که در سال ۲۰۰۱ به دنیا آمده‌اند نسبت به کسانی که ۲۵ سال قبل به دنیا آمده بودند، ۳۰ تا ۴۰ درصد بیشتر است». این یعنی امروزه موفقیت کودکان بیش از گذشته تحت تاثیر طبقه‌ی اجتماعی آنها قرار دارد.

مفید است بخوانید:
نقش و مسئولیت پدر در خانواده

دَن پینک نویسنده‌ی کتاب «انگیزه» (Drive) می‌گوید: «هر چه درآمد والدین بالاتر باشد، نمرات آزمون نهایی دبیرستان بچه‌ها نیز بهتر خواهد بود.»

او در وبسایت شخصی‌ خود می‌نویسد: «در نبود آموزش همگانی و با وجود مداخلات آموزشی گران‌قیمت، طبقه‌ی اقتصادی-اجتماعی است که بیشترین سهم را در موفقیت و عملکرد تحصیلی فرد دارد.»

10. پدر و مادرهای بچه‌های موفق مقتدرند اما مستبد نیستند

برای اولین بار با انتشار مقاله‌ای در سال ۱۹۶۰ بود که دیانا بامریند (Diana Baumrinde)،‌ محقق دانشگاه برکلی کالیفرنیا، متوجه وجود سه سبک متفاوت فرزندپروری در بین والدین شد:

آسان‌گیر: این والدین سعی می‌کنند تنبیه‌گر نباشند و کودک را بپذیرند. بر این اساس آنها کنترل و سخت‌گیری خاصی بر فرزندان خود اعمال نمی‌کنند.

پدر و مادر فرزند موفق

مستبدانه: این والدین سعی می‌کنند کودک را کنترل کرده و او را بر اساس یک سری دستورات معینِ تربیتی شکل دهند. در این روش والدین انتظار دارند کودک اجبار و دستورات آنها را بدون چون و چرا بپذیرد.

مقتدرانه: این والدین اگر چه سعی می‌کنند کودک را راهنمایی کنند، اما بر ایجاد رابطه‌ی مناسب با کودک و هدایت بر اساس منطق نیز تکیه دارند. این والدین در مورد انتظاراتشان دلیل می‌آورند و حاضر به گفتگو هستند.

از بین این سه روش، رویکرد مقتدرانه مطلوب است. روشی که در آن کودک احترام به قانون را می‌آموزد، اما توسط آن سرکوب نمی‌شود.

11. پدر و مادرهای بچه‌های موفق به آنها می‌آموزند که جان‌سخت باشند

در سال ۲۰۱۳، آنجلا داک‌وُرث (Angela Duckworth)، روانشناس در دانشگاه پنسیلوانیا، برای کشف یک ویژگی شخصیتی قدرتمند که باعث موفقیت می‌شد، جایزه‌ی «نابغه»ی مک‌آرتور (MacArthur) را نصیب خود کرد. این خصوصیت «سخت‌جان» بودن نام داشت.

داک‌ورث سخت‌جانی را «میل به حفظ تلاش و علاقه در مسیر رسیدن به اهداف بسیار بلندمدت» تعریف کرده است. بین سخت‌جانی با موارد زیر رابطه مستقیم وجود دارد: موفقیت‌های تحصیلی، میانگین نمرات دانشجویانِ لیسانس دانشگاه‌های برتر امریکا، ماندگاری در دانشگاه نظامی وست‌پویت امریکا و رتبه‌ی فرد در مسابقات ملی هجی کردن در امریکا.

سخت‌جانی آموختن این نکته به بچه‌ها است که آینده‌ای که قصد ساختنش را دارند، تصور کنند «و به آن تعهد داشته باشند.»

 

همچنین بخوانید: پدر موفق کیست؟

منبع: چطور

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا